وقتی هر بار به کسب و کارهایمان فکر میکنیم به نتیجهای درست میرسیم، مثلا به توسعه در کسب و کار، افزایش درآمد یا بازار هدف برای کالا یا خدماتمان؛ اگر در هر بخش خودتان به نتیجه رسیدید، یعنی مسیر تقریبا به درستی پیش میرود، اگر به فکر مشورت گرفتن افتادید، یعنی ندانستید درست یا غلط کدام است با زبان ساده بگویم به تردید افتادهاید، باید بدانید شغل شما با مهارتهای ذاتی شما همخوانی ندارد، این مساله در ظاهر مشکلی ندارد، اما مشکل از جایی شروع میشود که شما به یک موفقیتهای نسبی در کارتان میرسید و با تلاش و کوشش خودتان کار خود را توسعه میدهید، و به دنبال آن درآمدی هم به دست میآورید،اما پس از آن مشکلات خودشان را نشان میدهند، از کارتان کلافه و غرغرو میشوید، با این کلام که من نیازی به این کار ندارم، سر خودتان را کلاه میگذارید، در واقع شما توان ادامه دادن در آن شغل را ندارید. کمی با خودتان صادق باشید:
آیا میبینید با پولی که در سالهای گذشته جمع کردهاید همچنان دنبال شغل دیگری میگردید؟
شک نکنید شغل بعدی هم به همین سرنوشت دچار میشود، چرا که دلایل خیلی روشن و واضحی دارد، زیرا اگر شغل شما را سرگرم نکند، شما آن را برای درآمدش انتخاب کردهاید و این کار اشتباه است، به این عبارت خوب فکر کنید:
تعریف شغل چیست؟
به چه فرآیندی کار گفته میشود؟
سرگرمیِ “مثبتی” که سازگار با “شخصیتِ” شما و “قابل پیشرفت” و در راستای “اهداف” باشد، “کار یا همان شغل” نامیده میشود.
در حقیقت یعنی اگر شغل شما خلاف تعریف بالا باشد، شما در یک فرایند اشتباه قرار دارید، حالا با هم این پاراگراف را بررسی کنیم، در مهندسی معکوس شرایط خیلی متفاوت است و خودش را جور دیگری به ما نشان میدهد، لطفا کلمههایی که در تعریف برجسته شده را از چپ به راست در یک کاغذ بنویسید، بهتر است خودم روش درست آن را به شما نشان بدهم:
( کار )، ( هدف )، ( پیشرفت )، ( شخصیت )، ( مثبت )، ( سرگرمی )
معمولا در روند کار، اول شغلی را انتخاب میکنید و آن کار را به منظور کسب درآمد انجام میدهید، بعد به فکر پیشرفتش میافتید سپس هدف گذاری میکنید و بعد از آن در مسیر، به فکر شخصیت خودتان میافتید که آیا آن با شغل من سازگاری دارد یا خیر، سپس بعد از این همه کار و در نهایت دنبال سرگرمی، تفریح و لذت بردن از زندگی میروید که کل این مسیر اشتباه است. باید در لحظه زندگی کنید، شاد باشید، کار کنید و پول در بیاورید، شاید هیچ وقت زمانی برای سرگرمی و لذت بردن برای شما اتفاق نیفتد؛ میخواهم خاطرهای از زندگی پدرم برای شما تعریف کنم که میتواند برای شما که این مطلب را میخوانید درس بزرگی باشد. پدرم در ۱۳۲۸/۴/۵ در این دنیا چشم از دیده باز کرد، بعد از گذراندن دوران کودکی و… مشغول به کار شد، تمام عمر خودش را صرف تلاش کردن برای ساختن زندگی بهتر کار کرد، و کار کرد، سخت کوش، ثابت قدم، خستگی ناپذیر و خانواده دوست، از هیچ تلاشی برای در رفاه گذاشتن خانوادهاش دریغ نکرد، در شرکت ملی نفت ایران کار میکرد تا در سال ۱۳۹۴ بازنشست شد و در تمام این سالها کار کرد تا آیندهای برای خودش و خانوادهاش بسازد، بعد از بازنشستگی تلاش کرد ویلای قدیمیای که در طول این سالها داشت را باز سازی کند تا به قول خودش با خیال راحت در ادامهی مسیر زندگی در آن ویلا لذت ببرد و در باغش سرگرم شود و از ثمرهی سال ها کار کردن تا آخر عمر با آرامش بهره ببرد، دریغ از آن که در آخرین روز بازسازی در هنگام بازگشت، دچار سانحهی رانندگی شد و در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۴ چشم از این جهان فرو بست، روحش شاد باشد. این داستان روایت زندگی یک مرد بزرگ بود، نه برای این که شخصیت اصلی آن پدر من بود، او مردی بزرگ با روحی بزرگتر برای تمام کسانی بود که او را میشناختند، فداکار، مهربان و یاریرسان… تنها موضوعی که من با آن کنار نمیآمدم و بارها با پدرم در موردش صحبت کرده بودم این بود که شما هیچ وقتی برای لذت بردن از زندگی، برای خودتان وقتی باقی نمیگذارید و در پاسخ همیشه میگفت: “بعد از بازنشستگی به خودم میرسم”. زندگی کرد، تلاش کرد ولی عمر کافی نبود تا از سرگرمیهایی که ساخته بود لذت ببرد. و این، آن درس بزرگی بود که میخواستم با بیان خلاصهی داستان زندگی پدرم، در این مجال با شما در میان بگذارم. امیدوارم برای شما کاربردی و تاثیر گذار بوده باشد.
کار باید در ابتدا سرگرم کننده و لذت بخش باشد، داستان زندگی پدرم میتواند برای شما چراغ راه باشد.
در بخش دوم باید کار شما مثبت باشد، هر کاری که درآمد دارد شغل محسوب نمیشود، مثلا آیا شما میپذیرید قاچاق مواد مخدر را به عنوان شغلی پر درآمد انتخاب کنید؟
اگر از من بپرسید کار مثبت چیست، میگویم کاری انجام بدهید که به انسانها خدمتی بکند و مشکلی را از سر راه آنها بردارد، حال چه محصول باشد چه خدمت، فرقی نمیکند؛ به این فرایند کار مثبت میگویند. اگر این کار مثبت با شخصیت شما سازگار نباشد نتیجهاش نارضایتی است و شخصیت شما برنده این جنگ خواهد بود و آن شغل به دست فراموشی سپرده میشود، پس شغلی انتخاب کنید که در نهایت مثبت بودن با شخصیت شما سازگار باشد.
در مرحله بعدی قابل پیشرفت بودن شغل بسیار مهم است، اگر محصولی دارید و یا خدمتی ارائه میکنید، قبل از شروع آن کار و عرضه به بازار چندین پلن نوشته شده و قابل اجرا برای توسعه و پیشرفت آن داشته باشید تا برای شما روشن باشد که آن شغل به چه شکلی میتواند پیشرفت کند.
در مرحله آخر باید هدفی بزرگ در آن شغل نهفته باشد تا بتواند شما را از فراز و نشیبها و چالشهای بازار کار رهایی بخشد و به سوی هدف حرکت دهد، این بخش بسیار مهم است، برای تداوم و ماندگاری در شغل، هدف شما نباید پول باشد؛ در هیچ یک از مرحلههای گفته شده صحبتی از پول در میان نبود، چرا که پول در بستر شغل نهفته است؛ ولی بخش اصلی، شرایط آن شغل و خود شما در آن کار است. مادامی که به پول فکر کنید پول از شما فرار میکند و زمانی که به شرایط خود و کارتان فکر میکنید پول به سمت شما روانه میشود.
با رعایت مو به موی همین چند مرحله شما به درآمدی همچون رود خروشان خواهید رسید، پول در قالب کار نهفته است. کار اگر با این روش انجام شود، سرگرمی ( مثبت ) که سازگار با ( شخصیت ) و ( قابل پیشرفت ) در راستای ( هدف ) باشد بی شک زندگی متعالی، با کیفیت و شادمانی را به ارمغان میآورد.
“کارت با من” در دو بخش مهارتهای ذاتی و اکتسابی بذر این مراحل را برای شما اصلاح سازی کرده تا بتوانید با گذراندن این دو بخش در چهار مرحله، قهرمان کسب و کار خود باشید، که نتیجهی آن موفقیت شخصی، شغلی، خانوادگی و سپس موفقیت اجتماعی میباشد.
پول فراوان به این سادگیها نصیب هر کسی نمیشود، باید راهش را بلد باشید. تضمین میکنم و در کنارتان تا انتهای مسیرخواهم ماند، اگر شما تصمیم بگیرید شروع کنید، در این صورت ما مسیر را برای شما هموار میکنیم تا به پول قابل توجه برسید. شروع کردن و تغییر جسارت میخواهد، آغاز این راه با شما ، هموارسازی آن با ما… ما تا نشستن بر روی صندلی موفقیت در کنار شما هستیم.
هیچ بعدی وجود ندارد همین الان شروع کنید، یک پیام، یک تماس …